محل تبلیغات شما

ینی فقط یه امتحان صلاحیتم کم بود. خدایا مرسی
+ بابا از بانه برامون رژ خریده! خدایا آخر امان نشده باشه! چند روزه نمیتونم باور کنم :|
++ من اونجایی فهمیدم خواهرکم بزرگ شده که سبدی که آب پنیر همه جاش ریخته بود در اثر سهل انگاری مادر، خودش رفت و کنار ماشین آب کشید! و ما 3 نفر با دهان باز نگاش میکردیم O_o از پنیر و مخلفاتش متنفره. حتی دستشم به ظرف پنیری نزده بود تا اون موقع! :| :))

نوت 155 / 7سال گذشت ویدا.7سال.مونده 19روز بیمارستان/3کشیک/دفاع/صلاحیت.

نوت 153 / سیمپتوم های رو به زوال

نوت 152 / هر آنگه که خشم آورد بخت شوم،شود سنگ خارا بکردار موم.

| ,خدایا ,پنیر ,o ,میکردیم ,رفت ,o o از ,میکردیم o ,نگاش میکردیم ,باز نگاش ,o از پنیر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها